stubborn love [8]
چند مین بعد
از زبان الیا
با یه بد بختی از دست پسرا فرار کردم امدم تو اتاقم ،درو بستم و خودمو انداختم رو تخت داشتم به این فکر میکردم که فردا چه برنامه ایی دارم .
^صبح باید برم مطب از اون ور شیفتم تو بیمارستان شروع میشه که تا ۷ شب باید بمونم از یه طرفه دیگه چطوری میتونم پسرا رو بپیچونم و نرم ولی اینا که ول کنم نمیشن خدااهوف
بعد کلی اعصاب خوردی یادم آمد که اینا همه تقصیر کوکه
^جئون جونگ کوک خدا بگم چیکارت کنه که منو با این دوتا درگیر کردی حالا اگه نیام چی میشهههه
و بالشتو برعکس کردمو خوابیدم
فردا صبح
با صدا ساعت از خواب بیدار شدم
^ایشش خاموش شو دیگه این دکمه خاموشی کجاست سرم رفت... عه اینجاست
بعد کلنجار رفتن باسا عت و دست رو شستن از اتاقم امدم بیرون
همینجور امدم بیام تو آشپز خونه که یهو از دیدن یه همچین چیزی شک کردم که چشمام داره درست کار میکنه
#Bts
#army
از زبان الیا
با یه بد بختی از دست پسرا فرار کردم امدم تو اتاقم ،درو بستم و خودمو انداختم رو تخت داشتم به این فکر میکردم که فردا چه برنامه ایی دارم .
^صبح باید برم مطب از اون ور شیفتم تو بیمارستان شروع میشه که تا ۷ شب باید بمونم از یه طرفه دیگه چطوری میتونم پسرا رو بپیچونم و نرم ولی اینا که ول کنم نمیشن خدااهوف
بعد کلی اعصاب خوردی یادم آمد که اینا همه تقصیر کوکه
^جئون جونگ کوک خدا بگم چیکارت کنه که منو با این دوتا درگیر کردی حالا اگه نیام چی میشهههه
و بالشتو برعکس کردمو خوابیدم
فردا صبح
با صدا ساعت از خواب بیدار شدم
^ایشش خاموش شو دیگه این دکمه خاموشی کجاست سرم رفت... عه اینجاست
بعد کلنجار رفتن باسا عت و دست رو شستن از اتاقم امدم بیرون
همینجور امدم بیام تو آشپز خونه که یهو از دیدن یه همچین چیزی شک کردم که چشمام داره درست کار میکنه
#Bts
#army
۲.۹k
۰۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.